و چون آن علوى اين سخن شنيده ، گفت :
چون مرگ چنگال خويش در تو آويزد، هر مهره تعويذى كه به گردن بياويزى ، ترا سودمند نيفتد.
و حاضران از پاسخ او به شگفتى ماندند و گفته اند: معاويه همان روز مرد.
نكته هاى پندآموز، امثال و حكم
حكيمان گفته اند: دو كس را رنجى همسان است . يكى بى نيازى كه دنيا در اختيار اوست و بدان مشغولست و اندوهگين و پراكنده خاطر و ديگرى نيازمندى كه دنيا از او روى گردانده است و به حسرت ها دچارست و راهى بر او گشوده نيست .
شعر فارسى
از نشناس :
پروانه كه سوخت ز آتش خنجر شمع
|
آن عاشق بيقرار غم پرور شمع
|
مى خواست نهان ز چشم غيرش سازد
|
زان بال گشود و گشت گرد سر شمع
|
اين يك نفس كه بوى تو گل مى توان شنيد
|
بيرون مرو ز باغ ! كه فرصت غنيمتست
|
حفظ ميراث منظورست ، مى دانى تو هم
|
ورنه صد تقريب خوب از بهر رسواييم هست . |
نظرات شما عزیزان:
[یک شنبه 15 ارديبهشت 1392
| 16:47 | نویسنده: Majid]